Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، هاشمی، در نیمه دوم دهه ۴۰، با داریوش فرهنگ آشنا می‌شود. این آشنایی به تاسیس گروه تئاتر پیاده در سال ۴۷ می‌انجامد. گروهی که تا پس از انقلاب، موفق شد بیش از ۱۵ نمایش را به روی صحنه ببرد.

در بحبوحه این سال‌ها، هاشمی در رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این دوره، برای هاشمی، فارغ از تمام آورده‌های آکادمیک، سبب آشنایی وی با نسل نواندیش و تازه‌نفس آن سالیان و تحکیم پایه‌های دوستی با داریوش فرهنگ  می‌شود.

این دوستی‌ها سبب می‌شود تا پس از انقلاب، گستره کارهای هاشمی، وسیع‌تر شود. هاشمی پس از پیروزی انقلاب، فعالیت در تئاتر را با یکی از این چهره‌ها ادامه می‌دهد و می‌تواند بازیگر تئاتر درخشان مرگ یزدگرد بهرام بیضایی شود. اتفاقی که سبب شد تا هاشمی، ۲ سال بعد، در نسخه سینمایی این فیلم نیز بازی کند. اما نخستین تجربه حرفه‌ای سینمایی هاشمی، با فیلم زنده‌باد خسرو سینایی در سال ۵۸ رقم خورد.

یک افتتاحیه شکوهمند سینمایی برای بازیگری که تا آن زمان، بیش از ۱۲ سال تجربه تئاتری داشت و حالا توانسته بود با چهره‌ای ممتازی، به سینما ورود کند. این افتتاحیه شکوهمند، در تلویزیون نیز به سراغ او آمد و سبب شد تا وی در نخستین نقش‌آفرینی تلویزیونی خود، در سریال افسانه سلطان و شبان داریوش فرهنگ، عهده‌دار نقش اصلی باشد. سریالی که فیلمنامه آن توسط این دو رفیق نوشته شد. داریوش فرهنگ پشت دوربین کارگردانی ایستاد و رفیقش هم عهده‌دار نقش اصلی آن شد.

این سریال که پخش آن از سال ۶۳ آغاز شد، با استقبال گسترده‌ای از سوی مخاطبان مواجه گشت. در آن سال‌ها، کشور درگیر جنگ بود و تلویزیون، تقریبا اصلی‌ترین سرگرمی مردم بود که سبب شد تا از میان معدود انتخاب‌های موجود، به تماشای این سریال نشسته و آن را به یکی از آثار کالت تاریخ جعبه جادویی تبدیل کنند.

پس از اتمام بازی در این سریال، هاشمی بلافاصله بازی در سریال کوچک جنگلی به کارگردانی بهروز افخمی را آغاز می‌کند. سریالی که باز مورد توجه قرار گرفته و استقبال خوبی از آن به عمل آمد.

بازیگر مورد وثوق جریان حرفه‌ای فیلم‌سازی در دهه ۶۰

هاشمی که تا نیمه دهه ۶۰، بازی در ۲ سریال پرمخاطب را در کارنامه داشت، در نیمه دوم این دهه، به بازی در آثار سینمایی معطوف شد. بگذار زندگی کنم، خارج از محدوده، غریبه، تفنگ‌ها سحرگاه، زرد قناری، شکار خاموش، علی و غول جنگل و دو فیلم با یک بلیت، از فعالیت‌های سینمایی هاشمی در این سال‌ها محسوب می‌شود.

حضور در ۸ فیلم طی ۵ سال، دربردارنده نشانه‌هایی بود: نخست آن‌که تجربه حضور در کارهای کارگردانانی چون بهرام بیضایی، شاپور قریب، رخشان بنی‌اعتماد، کیومرث پوراحمد و بهروز افخمی نشان می‌داد که هاشمی دیگر به بازیگر مورد وثوق جریان حرفه‌ای فیلم‌سازی در کشور تبدیل شده است و ثانیا، تنوع گونه در این آثار که از کار تاریخی و کودک گرفته تا درام‌های خانودگی و اجتماعی و البته کمدی را شامل می‌شد، هاشمی را بازیگری با توانمندی‌های بالا نشان می‌داد که ظرفیت‌های وجودی بسیاری در ارائه نقش‌های مختلف داشت؛ شاخصه‌ای که در معدود بازیگران آن عصر دیده شد.

مهدی هاشمی، بازیگر پراکتی نبود. بازی او بیشتر دایرمدار احساسات درونی بود که با تکنیکی بالا، این حس را به مخاطب منتقل می‌کرد. چهره فتوژنیک او، اجازه پرورش هیجانات مختلف را می‌داد و با ممارستی که وی در حوزه فن‌بیان انجام داد، به بازیگر کاملی تبدیل شد که کارگردانان بسیاری، خواهان همکاری با او بودند. دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی در فیلم دو فیلم با یک بلیت، درجه این اعتبار را بیشتر کرد.

دهه ۷۰؛ گردش به سمت کمدی

در دهه ۷۰، هاشمی که به‌واسطه مشغله‌های فراوان سینمایی و تلویزیونی دهه ۶۰، فرصت حضور بر روی صحنه را نیافته بود، به تئاتر برگشت و موفق شد در چند کار ازجمله پیروزی در شیکاگو داوود رشیدی و کارنامه بُندارِ بیدَخش بهرام بیضایی به ایفای نقش بپردازد.

این دهه برای هاشمی، گردش به سمت کمدی‌های سینمایی بود چرا که از میان ۸ فیلمی که وی در دهه ۷۰ بازی کرد، بیش از نیمی از آن، کمدی بود. اقبالی که مخاطبان نسبت به فیلم‌هایی چون ناصرالدین شاه آکتور سینما، همسر و معجزه خنده نشان دادند، سبب شد تا هاشمی، برخلاف آن جریانی که تا پیش از آن، وی را بازیگر آثار جدی نشان می‌داد، به چهره مورد اعتماد کارگردانان کمدی‌ساز تبدیل کند؛ رویه‌ای که البته در دهه‌های بعد، غلظت آن بیشتر هم شد.

دهه ۷۰، اگرچه برای هاشمی در سینما و تئاتر، خوش‌یمن بود، در تلویزیون، رهاورد چندانی به همراه نداشت و تقریبا هر ۴ سریالی که این بازیگر در آنها به ایفای نقش پرداخت، با استقبال چندانی مواجه نشد.

دهه ۸۰؛ درخشش در تلویزیون و پرکاری هدفمند در سینما

این روند اما در دهه ۸۰ جبران شد و هاشمی توانست به‌واسطه حضور در سریال‌هایی چون چراغ جادو همایون اسعدیان، هزاران چشم و دکتر قریب کیانوش عیاری، طلسم‌شدگان و راه شب داریوش فرهنگ و البته کارآگاهان حمید لبخنده، یک دهه درخشان را در شبکه‌های مختلف تلویزیون سپری کند.

هاشمی در این دهه، در سینما، فعالیتی دگرگونه داشت و گویا با آگاهی تصمیم گرفت تا از کمدی فاصله بگیرد و اگر هم پذیرای نقشی کمدی بود، تلاش داشت تا جنس آن کمدی، از نوع باسمه‌هایی که در دهه ۸۰ به اوج خود رسیده بود، فاصله‌دار باشد. به همین جهت کارنامه سینمایی هاشمی در دهه ۸۰، به آثاری چون روز کارنامه، مصائب چارلی، هیچ، آقا یوسف، آلزایمر و خانه پدری ختم شد. آثاری که بار دیگر توانمندی‌های تکنیکی هاشمی را در مقیاسی دیگر نشانه گرفتند و سبب شدند تا وی برای بار دوم و به‌خاطر نقش‌آفرینی در فیلم‌های آلزایمر و آقا یوسف، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شود.

این دهه که با مشعله‌های سینمایی و تلویزیونی بسیاری برای هاشمی همراه بود، سبب شد تا وی در تنها یک کار نمایشی که حکم آخرین اجرای او تا به امروز را داشت، بر روی صحنه تئاتر کرگدن به کارگردانی فرهاد آئیش برود.

دهه ۹۰ و افزایش راندمان کمدی‌های بدنه

در دهه ۹۰، بیشترین توان هاشمی صرف حضور در پروژه‌های سینمایی شد به‌طوری‌که وی در این دهه، با حضور در ۱۴ فیلم سینمایی، یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران شناخته شد.

مهدی هاشمی، بازیگر پراکتی نبود. بازی او بیشتر دایرمدار احساسات درونی بود که با تکنیکی بالا، این حس را به مخاطب منتقل می‌کرد. هاشمی، دهه ۹۰ را با نقش‌آفرینی در ۳ فیلم مهم آغاز کرد. قصه‌های رخشان بنی‌اعتماد، تلفن همراه آقای رئیس‌جمهور علی عطشانی و ضدگلوله مصطفی کیایی، ۳ فیلمی بودند که هم در جشنواره فجر و هم در اکران عمومی، به خوبی درخشیدند. این دهه، در مقایسه با دهه‌های گذشته کارنامه هاشمی، دربردارنده آثار مهم کمتری بود و از غلظت نام‌های بزرگی که وی در مقام کارگردان با آنها همکاری داشت نیز کاسته شد.

هاشمی در این دهه، بیشتر در آثار کمدی بدنه ظاهر شد و توانست با فیلم‌هایی چون رژیم طلایی، یک دزدی عاشقانه، تگزاس ۲، انفرادی و طبقه یک‌ونیم، بیشترین راندمان کمدی را در حضور یک‌دهه‌ای خود ثبت کند.

این روند، در کارنامه تلویزیونی دهه ۹۰ هاشمی نیز به وضوح دیده می‌شود؛ جایی که وی آغاز آن را با آثاری چون دو قسمت از سریال دردسرهای عظیم شروع کرد و با کامیون به انتها رساند.

بازیگری که هیچ گونه‌ای نتوانست وی را مصادره کند

و اکنون در آغاز قرن جدید، هاشمی این روزها سریال شبکه مخفی زنان را در پلتفرم‌های اینترنتی و طبقه یک‌ونیم را به روی پرده سینماها دارد. فیلم یقه‌سفیدها نیز هم‌اکنون در نوبت نمایش قرار دارد.

نتیجه ۵۵ سال ممارست هاشمی در ۴ مدیوم سینما، تلویزیون، تئاتر و شبکه نمایش خانگی، به حدود ۴۰ فیلم، ۲۵ نمایش و ۳۰ سریال ختم شد. آثاری که  تقریبا تمامی گونه‌ها را در بر گرفته و هاشمی را به جایگاهی رساند که برخی از فعالان سینما، از وی به‌عنوان کامل‌ترین بازیگر مرد آن دوره نام بردند.

هوشمندی هاشمی در انتخاب آثار به اندازه‌ای بود که وی تلاش کرد تا هیچ‌گاه توسط گونه‌ای مصادره نشود و به همین دلیل، وی در هر دهه، حضور در گونه‌های مختلف از جریان فکری متنوع را تجربه کرد که همین عامل سبب شد تا وی امروز به اتفاق بزرگ یک پروژه تبدیل شود که بتواند مخاطب خود را پس از ۵ دهه، هم‌چنان به پیگیری کارهایش ترغیب کند.

برچسب‌ها کیانوش عیاری بهروز افخمی خانه پدری مهدی هاشمی داریوش فرهنگ بهرام بیضایی طبقه یک و نیم بازیگر سینما دو فیلم با یک بلیت افسانه سلطان و شبان

منبع: ایرنا

کلیدواژه: کیانوش عیاری بهروز افخمی خانه پدری مهدی هاشمی داریوش فرهنگ بهرام بیضایی طبقه یک و نیم بازیگر سینما دو فیلم با یک بلیت کیانوش عیاری بهروز افخمی خانه پدری مهدی هاشمی داریوش فرهنگ بهرام بیضایی طبقه یک و نیم بازیگر سینما دو فیلم با یک بلیت بهرام بیضایی داریوش فرهنگ مهدی هاشمی برای هاشمی سبب شد دهه ۸۰ دهه ۷۰ دهه ۹۰

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۰۱۰۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وقتی عمیق و موشکافانه به موضوع نگاه کنیم، خواهیم دید تاثیر نامطلوب این ماجرا در دراز مدت به مراتب بیشتر از سودی است که حاصل سینما می‌شود؛ از گسترش نفوذ تفکر سرمایه‌داری تا محدود شدن سینمای ایران به ژانر کمدی ارائه تصویر نامناسب از سینمای ایران دردنیا و... بخشی از نتایج تبلیغات گسترده فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره است.

روزنامه اعتماد با محمدمهدی عسگرپور، رییس هیات‌مدیره خانه سینما در همین باره گفت‌وگویی انجام داده و نظرش را درباره تبلیغ فیلم‌ها در شبکه‌های ماهواره‌ای جویا شده است که ادامه می‌خوانید:

جناب عسگرپور! بحث درباره تبلیغات فیلم‌های سینمای ایران در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان، به امروز و دیروز و امسال و پارسال مربوط نمی‌شود و اصلا نکته جدیدی در سینمای ایران نیست، اما همان‌طور که می‌دانید این موضوع از سال گذشته رویکرد جدیدی پیدا کرده است، نظر شما درباره این موضوع چیست؟

همان‌طور که اشاره کردید، بحث تبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای قدمت دارد، قبل‌تر محدودیت زیادی روی این تبلیغات اعمال می‌شد اما در حال حاضر این محدودیت‌ها ظاهرا کمتر شده است، این موضوع از جایی شروع شد که تهیه‌کنندگان، تولیدکننده‌ها و پخش‌کننده‌ها احساس کردند از کانال‌های داخلی برای معرفی فیلم‌شان به جایی نمی‌رسند و نمی‌توانند از امکانات داخلی که در گذشته کارایی داشت بهره ببرند، امکانات داخلی در گذشته کارایی داشت و محدودیت کمتر داشت اما در حال حاضر کارایی خیلی کمی دارد و در عوض محدودیت زیادی دارد، پس تصمیم گرفتند برای تبلیغات فیلم‌شان به دنبال امکاناتی باشند که کارایی داشته باشد. اگر نمودار این اتفاق را رسم کنید خودتان متوجه می‌شوید مجموعه‌ای از عوامل
در کنار هم قرار می‌گیرد و دست به دست هم می‌دهد تا فیلمساز به شبکه‌های ماهواره‌ای پناه ببرد. رویکردی که قبل‌تر تجربه نشده در حال حاضر این است که سینماگران از صداوسیما به عنوان بازوی تبلیغاتی نمی‌توانند بهره ببرند، ضمن اینکه اقبال به شبکه‌های صداوسیما هم کم است وازطرفی صدا وسیما عمدتا محصولات خاصی مدنظر دارد و برای همان فیلم‌ها تبلیغ می‌کنند از امکانات شهری هم که هیچ کمکی به سینماگران نمی رسد، برای سینماگران تنها امکان معرفی فیلم‌شان کانال‌های ماهواره‌ای باقی می‌ماند.

انگار تبلیغ فیلم‌ها برای یک تعداد فیلم است‌.

نکته مهمی که نباید از نظر دور داشت این است که تبلیغات ماهواره برای یک تعداد فیلم کاربرد دارد و برای دیگر فیلم‌ها شاید موفقیتی نداشته باشد.انگار که در و تخته با هم جور شده باشند فیلم‌های پرمخاطب در این شبکه‌ها تبلیغ می‌شوند، البته بده و بستانی هم این وسط صورت می‌گیرد و راه برای تبلیغ فیلم‌های کمدی بیشتر باز می‌شود، اینکه این مسیر تا کی ادامه دارد و در ادامه به چه شکلی صورت می‌گیرد، نمی‌شود پیش‌بینی کرد امافارغ از کیفیتی که فیلم‌ها دارند که ماآنهارا د وست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم هراثری امکان تبلیغ باید داشته باشد. صاحب اثرباید مسیری را برای معرفی محصولش باز کند وقتی در داخل کشورمان بیشتر امکانات و درها به روی فیلم‌سازان بسته است و فضای تبلیغات فیلم‌ها در خدمت یکسری محصولات مختص حاکمیت است راه‌چاره‌ای برای فیلمسازان باقی نمی‌ماند. به‌رغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلسات‌شان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل می‌بینیم این تفاهم‌ها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.

بحث خروج سرمایه از کشور و هزینه‌ای که برای شبکه‌های ماهواره می‌شود دراین مسیر چقدر اهمیت دارد.

حتما موضوع مهمی است، حتما اگر تهیه‌کنندگان سینمای ایران امکانات داخلی کارآمد برای‌شان فراهم می‌شد، فضای داخل کشور را به تبلیغات در رسانه‌های خارج ترجیح می‌دادند. وقتی مجاری تبلیغ در داخل بسته و بی‌کیفیت می‌شود و از سوی دیگرتبلیغات در شبکه‌های ماهواره‌ای هزینه کمتر و کارایی بیشتر را متوجه صاحب اثر می‌کند، سینماگر خود به خود به خارج از کشور سوق داده می‌شود.

در لابه‌لای صحبت‌تان اشاره کردید که بده و بستانی بین تبلیغ فیلم‌ها و ماهواره‌ها صورت می‌گیرد. بیشتر در این خصوص توضیح می‌دهید؟

به این معنی که تبلیغات فیلم‌های ایرانی برای شبکه‌های ماهواره‌ای سود خوبی دارد، یعنی با افزایش مخاطب آنها همراه می‌شود، شما دقت کنید در چند سال اخیر صداوسیما که با افت مخاطب همراه بوده اما شبکه‌های ماهواره‌ای پرمخاطب‌تر شدند، کشور همسایه ما ترکیه در صادرات سریال رتبه بسیار بالایی دارد و این باعث می‌شود فعالیت‌ها در این کشور گسترش پیدا کند یا در کشور کره، در ساخت سریال‌های پرمخاطب موفق بوده. وقتی شبکه‌های ماهواره‌ای اقدام به پخش این سریال‌ها می‌کنند با رشد مخاطب همراه می‌شوند. تقویت شبکه‌های ماهواره‌ای باعث می‌شود سینماگران ما هم به سمت آنها بیشتر گرایش پیدا کنند و این باعث می‌شود تبلیغات به سمت ماهواره‌ها بیشتر شود واین یعنی تعامل.

متاسفانه در داخل کشور نه تنها چنین تعاملی اصلا وجود ندارد که اصلا به گسترش فعالیت و تقویت رسانه ملی فکر نمی‌شود، اما آقای عسگرپور تا به اینجا بیشتر درباره سطح ماجرا صحبت کردیم، یعنی دریافت‌های مستقیم از تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره‌ها را بررسی کردیم، اما اینجا بد نیست کمی زیربنایی به این ماجرا بپردازیم، شما اشاره کردید اگر نمودار رسم کنیم تمام راه های فیلمسازان به خارج می‌رسد، ولی ما هم برای شما از جنبه دیگر نمودار رسم می‌کنیم و از تناقض‌ها و تبعیض‌ها در این نمودار می گوییم‌. اگرچه در وهله اول این فروش قطعا برای بخشی از سینمای ایران مفید است اما پرسش اینجاست چرا مدیران سینما این فروش را به دوران مدیریت خود نسبت می‌دهند و این فروش را از عملکرد مطلوب خود ناشی می‌دانند؟ مگر سهم عمده فروش از تبلیغات ماهواره نیست‌؟ مگر ماهواره در معنای کلی کلمه امر مذمومی نیست؟ آیا این تناقض نیست؟

به عقیده من تبعاتی که این ماجرا دارد بسیار مهم است.

از سوی دیگر پرسشی که مطرح می شود اگر مدیران به دنبال گردش اقتصاد و فروش فیلم‌ها در سینما هستند چرا از اکران و نمایش فیلم‌های اجتماعی خوب مثل برادران لیلا و تفریق و... جلوگیری می‌کنند؟ اگر فروش خوب است چرا سینمای اجتماعی را محدود کردند؟ چرا قاطبه سینماگران شاخص اجتماعی امروز بیکار هستند و نمی‌توانند کار کنند؟ این تناقض نگران‌کننده نیست‌؟ به عنوان مثال اکران فیلم اجتماعی از رخشان بنی‌اعتماد یا اصغر فرهادی آن‌هم بدون تبلیغ در ماهواره‌، آیا پرفروش نخواهد شد؟ چرا این فیلمسازان نباید امروز فیلم بسازند؟ اصلا اگر فروش خوب است چرا تبلیغ در ماهواره‌ها را رسما اعلام نمی‌کنند؟

اتفاقا معتقدم در دوره‌ای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی ازسینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یاناخواسته هم‌جهت شده‌اند. به بیانی دیگر مجموعه‌ای از حاکمیت نظری دارد و بیشتر اوقات درحدشعاراز ارزش‌ها می‌گوید بدون اینکه توان توضیح درست داشته باشد با سینمای متفکر که غالبا دیدگاه انتقادی دارد مقابله می‌کنند، در خارج از کشور هم طی چندسال گذشته جریان‌هایی شکل گرفته که مایل است سینمای تفکربرانگیز ایران حضوررسمی نداشته وحالا این دو جریان در کنار هم به سینمای ایران لطمات جدی می‌زنندهرچند در ظاهر با هم مخالفند اما در عمل کنار هم هستند، در پاسخ به سوال شما باید بگویم که بله فعلا بخش مهمی از سینمای ایران فعال نیست‌. عده ای از فروش فیلم‌ها سودهایی می‌برند که اتفاقا نوش جان‌شان، در شرایطی قرار گرفتیم که اگر نقد می‌کنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحی‌نگر به منتقدان وضع موجود حمله می‌شود که شما با موفقیت همکاران‌تان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم می‌اندازند، به همین دلیل لابه‌لای صحبتم می‌گویم که باور کنید از فروش فیلم‌های همکاران خوشحالم اما وقتی حرف از رونق می‌زنیم این واقعا مربوط به بخش نسبتا کم سینمای ایران می‌شود. مفهوم و واژه رونق گستردگی دارد و ما وقتی از رونق صحبت می‌کنیم از یک صنعت حرف می‌زنیم. از رونق صحبت می‌کنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند. این کجایش اسم رونق دارد؟ البته تعداد زیادی از سالن‌های سینما به واسطه بعضی فیلم‌ها پرمخاطب می‌شود که این می‌شود سود ‌صاحبان سالن ولی تعداد کمی از کارگردانان و تهیه‌کنندگان ما کار می‌کنند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار می‌کنند. شما به فیلم‌ها و سریال‌ها نگاه کنید، چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟

این اسمش را می‌توانیم رونق بگذاریم؟

رونق بخشی ازسینماست ونه سینما به مفهوم کلی، به نظر من مسوولان لطف کنند واژه رونق را این‌قدر به کار نبرند.این اعداد و فروش سالن های سینما بخش کمی از کل مجموعه سینما را شامل می‌شود، در صورتی‌که در حال حاضر می‌بینیم به جای آنکه زمینه‌ای ایجاد شود تا کورسوی امید ایجاد شود تا بقیه اهالی سینما هم بتوانند کار کنند اما جریان نظارتی به گونه‌ای عمل می‌کنند که تنها بخشی از سینما فعال است و بخش زیاد دیگری غیرفعال، اینکه اسمش رونق نیست، درحالی که مزیت نسبی فرهنگی و هنری سینمای ایران با سینمای جدی و تفکربرانگیز بوده است که من معتقدم این بخش را در حال حاضر به مقدار بسیار زیادی از دست دادیم، مگر اینکه فیلمسازان با شرایط اقتصادی و روحیات خودشان فیلمی تولید کنند و در دنیا منتشر کنند که آن قسمت از سینما کارکرد خودش را دارد، ولی درخصوص فیلمسازان صاحب اصول وسبک عملازمینه‌ای برای فعالیت‌شان وجود ندارد و اگر هم بخواهند فعالیت کنند، نمی‌توانند چون قواعدی که در سینمای ایران در حال حاضر وجود دارد با قواعدی که آنها به آن پایبند هستند فاصله دارد و به آن تن نمی‌دهند.

اینجا همان جایی است که همان دو جریانی که گفتم برای از بین بردن بخش مهمی از سینمای ایران که حضورشان مزیت نسبی است همگام می‌شوند.امیدوارم سازندگان فیلم‌های پرفروش فراموش نکنند که بخشی از امکان فعالیت مستمری که برای آنها به وجود آمده مرهون فعالیت درخشان فیلمسازان روشنفکر و متفکر است که مسیررابرای سینمای پرآوازه ایران شکل داده تا برای جریان‌های مختلف محترم شمرده شود، تصور اینکه به تدریج سینمای متفکر از زیست بوم سینمای ایران حذف شود و بقیه این زیست بوم که فعلا مترادف شده با فیلم‌های کمدی بتواند بار فرهنگی سینما را به دوش بکشد بسیار ساده‌انگارانه است.

جالب، سکوت مدیران در این باره است‌.

مدیران که فعلا تلاش‌شان روی فروش بالا به هر قیمتی است و ظاهرا آن‌قدر پروانه ساخت فیلم کمدی صادر شده یا درخواست شده که خودشان به این موضوع پی بردند.

حتی اعلام کردند که دیگر فیلم کمدی در اولویت ما نیست و گفتند درخواست پروانه ساخت برای فیلم کمدی ندهید.

الان سینما یک مدل خاص رواج پیدا کرده است، قبل از انقلاب می‌گفتند مرحوم بیک ایمان‌وردی درسال چند فیلم همزمان با هم کار می‌کرد طوری که ممکن بودبا همان لباس فیلم اول سر فیلم دوم و سوم هم حاضر می‌شد، الان شما نگاه کنید اکثر پلان فیلم‌های پرفروش خیلی شبیه هم شده‌اند، (باز اینجا تاکید می‌کنم که این نوع فیلم‌ها باید ساخته شود و فروش داشته باشند) ولی کیفیت هم باید داشته باشند یا نه؟ البته من بیشتراین مشکلات را از نگاه وعملکردمدیران می بینم که نگاه بلندنظرانه به اداره سینما ندارند تا زمینه ایجاد شود که فیلمسازانی که مزیت نسبی برای سینما هستند هم فعالیت کنند. غم‌انگیزتر آنجاست که امروز بخش رسمی سینما که تریبون دارند به بخش دیگر و ارزشمند سینما حمله می‌کنند. شما به فهرست چهل ساله سینمای ایران و فیلم‌هایی که در سینمای ایران ساخته شده، نگاه کنید ببینید از کجا به کجا رسیدیم.

اتفاقا به نکته‌ای اشاره کردید که مدنظر ما بود. دوره‌ای بود که عباس کیارستمی پرچمدار سینمای ایران بود، درحالی که الان سینمای کمدی فاقد کیفیت پرفروش می‌شوند و مدیران از این فروش فخر می‌فروشند و فیلم‌های کمدی پرچمدار سینمای ایران شده و جهان هم ما را با این فیلم‌های کمدی رسمی می‌شناسد. جناب عسگرپور! نیک می‌دانید اگر ما به تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره‌ها ایراد می‌گیریم بخش‌های مختلف دارد. یک بخش هم همین نگاهی است که جهان به سینمای ایران از طریق ماهواره‌ها دارد.

در دهه شصت زمانی که جنگ بود مدیران ما تلاش کردند ارتباطات بین‌المللی برقرار کنند درحالی که ایران درگیر جنگ با عراق بود بخش فرهنگی کار خودش را بکند و ایران با فیلم‌هایش در جهان شناخته شود و نگاه‌ها به سمت ایران باشد. اواخر دهه شصت بود که هفته فیلم ایران در امریکا برگزار شد و تعداد زیادی از فیلمسازان شناخته شده و معتبر فیلم‌های‌شان در این رویداد شرکت کرد. همان زمان که مخالفان تظاهرات به راه انداخته بودند وخاطره معروف عباس کیارستمی با پرویز صیاد هست که به او گفت من بیرون سالن با پلاکارد می‌ایستم تو به سالن برو و فیلم ببین.

می‌خواهم بگویم آن زمان این‌گونه از سینمای روشنفکر دفاع می‌کردند شما درنظر بگیرید که الان هفته فیلم دراروپاوامریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثارموردعلاقه‌شان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلم‌های پرفروش می‌شوند نماینده سینمای ایران؟ البته من معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که می‌توانند پرچم‌های سینمای ایران در دنیا راهمچنان بالا ببرند اما یازمینه کار برای‌شان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند ودرچرخه کمدی‌سازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است. زمانی بود که در جشنواره‌های مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلم‌ها بدون مجوز در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنندو وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلم‌ها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلم‌ها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند. قبلا رنگ‌آمیزی تنوع فیلمسازان در سینمای ایران زیاد بود ولی در حال حاضر بخش زیادی از سینماگران دیگر امکان فعالیت ندارند. ازطرفی غلبه نگاه امنیتی رایج دردستگاه‌های امنیتی برنگاه فرهنگی مدیران روزگار ناخوشایندی رابرای سینما رقم زده است.

جناب عسگرپور! نکته‌ای که در آخر به آن اشاره کنیم، آیا تبلیغات ماهواره‌ای که فروش هرچه بالای فیلم‌های سینمای ایران آن‌هم به صورت تبعیض‌آمیر به دنبال دارد، باعث نفوذ تفکر سرمایه‌داری در سینما می‌شود؟ چون در حال حاضر در سینما همه چیز به پول خلاصه شده، تهیه‌کننده‌ها فیلم کمدی می‌سازند چون بازگشت سرمایه دارد و حرف پول در میان آنهاست، سینماداران فیلم کمدی اکران می‌کنند چون بازگشت سرمایه دارد، جالب اینکه فیلمسازان مدعی تفکر هم سمت ساخت فیلم کمدی رفتند، آیا رواج چنین تفکری درست است؟ نکته مهم‌تر اینکه آیا وقتی تهیه‌کننده‌ای از نمایش فیلمی سود هنگفت می‌کند آیا این دریافت هزینه نباید در سینما منتشر شود؟ یا اینکه فقط مختص به تهیه‌کننده است؟ از این منظر که در کشورهای خارج از سودهای کلان حاصل از فیلم‌های پرفروش تهیه‌کننده باید دو، سه فیلم تجربی هنری بسازد و دست فیلمسازان جوان را بگیرد... در ایران انگار اوضاع فرق می‌کند. نظر شما در این مورد چیست؟

با توصیه‌های اخلاقی نمی‌توان یک زیست بوم را اداره کرد، تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار ما هم حاصل شرایط کشور هستند، با مجموعه‌ای از دولت مواجهیم که از راه‌های گوناگون از مردم عوارض و مالیات و... می‌گیرد، هزینه‌های زندگی را به ‌شدت بالا می‌برد، ارزش پول ملی را به بدترین حالت می‌رساند و بعد توقع فرزندآوری و حال خوب و نشاط از مردم دارند. واقعا نمی‌دانم با چه رویی چنین توقعاتی از جامعه دارند؟ دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است.

تهیه‌کننده و سرمایه‌گذارونهایتا تولیدفیلم هم محصول همین شرایط است (همین‌جا بگویم که اغلب با سرمایه‌گذار در سینما مواجه هستیم تا تهیه‌کننده). شما به صنعت خودروسازی نگاه کنید. همین چند وقت پیش بود که رسما اعلام شد که یک شرکت خودروساز نزدیک به چند هزار میلیارد از مردم زیادی گرفته است با خودم گفتم اگر فقط همین یک مورد مدیران خودروسازی مجبور شوند پول زیاد گرفته شده از مردم را به آنها پس دهند مردم به این نتیجه می‌رسند که با نظامی مواجه هستند که با عدالت با آنها رفتار می‌کند و حقوق آنها را رعایت می‌کند ولی نتیجه چه شد می‌فهمید در یک جریانی این تبلیغات باید اتفاق می‌افتاد، همین و بس، اصلا مگر سابقه‌ای از پس دادن وجود داشته که این دومی‌اش باشد؟ در چنین زیست بومی دیگر به سختی می‌شود از تعهد و اخلاق و سلامت فرهنگی گفت. وقتی هم به دست‌اندرکاران جدیدی که سود زیادی برده‌اند از مسوولیت اجتماعی می‌گویی در ظاهر تایید می‌کنند ولی در دل پوزخند می‌زنند، به نظرم خیلی تقصیر آنها نیست، چراکه بیشترشان در زیست بومی که شالوده‌اش در عملکرد مسوولین مشخص است، رشد کرده‌اند.

آقای عسگرپور! به عنوان پرسش آخر با تبلیغات فیلم‌ها در ماهواره موافق هستید یا مخالف؟

مخالفم اما به تهیه‌کننده‌ها حق می‌دهم وقتی در داخل با بی‌مهری مواجه می‌شوند برای بازگشت سرمایه به ماهواره متوسل شوند. وقتی صحنه کشور ما از نخبگان خالی شده، وقتی مدیران ما فهم دقیقی از اداره حوزه‌های فرهنگ و هنر را ندارند، وقتی می‌گوییم فروش بالای چند فیلم رونق کل سینما به شمار نمی‌رود، تازه از آنجا مساله ما با آنها شروع می‌شود و آنها سینماگران را به جان هم می‌اندازند که شما از فروش فیلم همکاران‌تان راضی نیستید و مساله را سخیف جلوه می‌دهند.

در دوره‌ای هستیم که مخالفین سینمای متفکر ایران که مایلند شمایل غیرعمیقی از سینمای چند دهه گذشته وجود داشته باشد، با بخشی از آقایان حاکمیت در کنار هم قرار گرفتند و با هم خواسته یا ناخواسته هم‌جهت شده‌اند.
اگر نقد می‌کنیم باید بلافاصله تمجید هم کنیم، چون معمولا از جانب مدیران کم تسلط سطحی‌نگر به منتقدان وضع موجود، حمله می‌شود که شما با موفقیت همکاران‌تان مخالفید و شما اساسا با موفقیت سینما مخالفید و به این نحو سینماگران را به جان هم می‌اندازند.
از رونق صحبت می‌کنیم اما نزدیک به ۷۰درصد همکاران کارگردان ما چندسال است که بیکارند، حتی تعداد کمی از بازیگران ما کار می‌کنند، شما به فیلم‌ها و سریال‌ها نگاه کنید چند بازیگر هستند که در حال حاضر مشغول به کار هستند پس بقیه کجا هستند؟
الان هفته فیلم در اروپا و امریکا برگزار کنیم چه دستاوردی آقایان برای نمایش آثار مورد علاقه‌شان در این رویداد دارند؟ سینمای متفکر و روشنفکر را که از بین بردند، این فیلم‌های پرفروش می‌شوند نماینده سینمای ایران؟
معتقدم نسل جوان با استعداد زیادی داریم که می‌توانند پرچم‌های سینمای ایران در دنیا را همچنان بالا ببرند، اما یا زمینه کار برای‌شان فراهم نیست یا مجبورند به سمت پول و سرمایه و دلخوشی سینماداران بروند و در چرخه کمدی‌سازی مدل فعلی قرار بگیرند و این برای سینمای ایران نه تنها بد است که فاجعه است.
زمانی بود که در جشنواره‌های مهم خارجی هر سال فیلمی به صورت رسمی از ایران داشتیم. در حال حاضر فقط بگیر و ببند و توبیخ است که چرا فیلم‌ها بدون مجوز در جشنواره‌های خارجی شرکت می‌کنند و وزارت ارشاد مجبور است جلوی این فیلم‌ها را بگیرد. درحالی که باید فضای کار برای سینماگران باز شود تا فیلم‌ها در مسیر رسمی و بدون دعوا در چنین رویدادهای معتبری شرکت کنند.
دیگر دست در جیب مردم کردن جزو ساختار کشور شده است. تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار و نهایتا تولید فیلم هم محصول همین شرایط است.
به‌رغم اینکه مدیران دولتی (سینما) جلسات مکرر با مسوولان رسانه ملی بگذارند و از جلسات‌شان عکس بگیرند و تفاهمنامه هم امضا کنند اما در عمل می‌بینیم این تفاهم ها اجرایی نشده کما اینکه الان تعاملات به صفر نزدیک است.

۲۲۰۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900028

دیگر خبرها

  • رد شایعات تغییر در مدیریت سازمان سینمایی
  • کلاس آموزش بازیگری کودک بارانا
  • آغاز ثبت‌نام مسابقه گویندگی و بازیگری رادیو
  • مدودف از پاسخ مسکو به مصادره اموال روسیه از سوی واشنگتن گفت
  • انعکاس چهره معلم در قاب جادو
  • عاشقانه شمس و مولانا رکورد کمدی‌ها را زد/تغییر ناگهانی دبیر اقوام
  • از سینمای متفکر به فیلم های کمدی رسیدیم
  • زور سرمایه به هنر نمی‌رسد
  • روسیه به کانادا هشدار داد
  • طعنه بامزه سید جواد هاشمی به مهران رجبی